ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۱۱۱ مطلب با موضوع «*******محرم و صفر*******» ثبت شده است


شب اول،ببین عزتُ،هر کجا می خوان روضه ی حسین علیه السلام شروع کنن،با مسلم شروع می

کنن،دروازه ورود به محرم روضه ی این آقاست،اولین شهید این هفتاد و دو نفر مسلم ِ،این عزت نیست؟این

مزد نیست؟سلام خدا به این آقا،خیلی نمی خوام شب اول اذیتت کنم،اما دلم راضی نمی شه از شب اول

بگذرم،هی به خودم میگم مراعات کن،صدا رو نیگه دار،ده شب می خوای ناله بزنی،بعد به خودم میگم از

کجا معلوم فردا شب بیام،از کجا معلوم امشب شب آخر محرمت نباشه،آقا جان بذار یه جوری گریه کنم،اگه

امشب گفتند پاشو بساط خودتو جمع کن،خیلی این غزل جانسوزه من که امروز روضه رو مرور می

کردم،گفتم دیگه نمی خوای روضه بخونی،از بس که این غزل،مرثیه حرفشو قشنگ می زنه،ببین  این آقا

چقدر غریب شده،خیلی سخته آقا غربت،اونم برای یه مرد،اونم تو یه شهر غریبزبانحال مسلم با آقا و

اربابشه،خیلی مسلم حسین رو دوست داشت،خیلی به آقا ابی عبدالله علاقه داشته،بی خود نیست به

این درجه رسیده

دل این شهر برای نفسم تنگ شده                        جان من کوفه میا کوفه دلش سنگ شده

خوب گشتم همه جا را خبری نیست نیا                     همه شادند آخر دوباره خبر جنگ شده

آقا جان نمی دونی چه خبره تو این کوفه،یکی داره شمشیرشو آماده می کنه،یکی داره نیزشو تیز می کنه،

آب و جارو شده این شهر برای سر تو                   کوچه هاشان همه پاکیزه و کم سنگ شده

هرکی سنگ پیدا میکنه،بیاید بریم کربلا،یکی داره میاد،حسین 

همه جا صحبت از غارت اموال شماست                            بخدا بیعتشان حقه و نیرنگ شده

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

تا ریختند تو خونه ی طوعه، (مقتل ا لحسین مرحوم ذهنی) مسلم رو به طوعه صدا زد: مادر ! شمشیر من

را بدید، لباس رزم پوشید تا آماده شد، طوعه گفت: آقاجان ! فکر کنم خودتون را آماده ی مرگ کردید، راه چاره

ای ندارید، فرمود بله راهی ندارم ... .این صحنه آدم را یاد اون لحظه می اندازد که ابی عبدالله برای وداع آخر

از خیمه بیرون آمد، لباس رزم پوشیدند، فرمود: زینب جان ! شمشیر من را بیاور، بی بی رو کرد به بردار، صدا

زد: حسین جان ! کاَنَّ آماده ی مرگ شدی، داری می ری؟ فرمود: زینب جان ! راهی غیر این ندارم، امام

حسین (علیه السّلام) از خیمه روانه شد، زن و بچه از خیمه بیرون آمدند، دور و بر بابا رو گرفتند، یکی می

گه بابا ما را به دست کی می سپاری ... .

دید مرکب حرکت نمی کنه، دید سکینه پای اسب را بغل کرده، بابا با دختر مسلم چه کردی؟ من هم دارم

یتیم می شم

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

امشب خود فاطمه (سلام الله علیها) تو رو دعوت کرده، بهت گفته پاشو بیا روضه ی حسین (علیه

السّلام)، اگه کربلا می خوای بیا، پسر من روضه خون می خواد، اگه مریض داری بیا ... آخه مدینه هر چی

درها را زد، یه نفر در را باز نکرد، ای کاش فقط در را باز نمی کردند، اومدند به علی گفتند از صدای فاطمه

خسته شدیم بگو بره تو بیابونا گریه کنه ...

اما بازم مردم مدینه، از اول در را باز نکردند، می دونی اما وای از کوفیا، اول دست محبت دادند بعد همه

مسلم را تنها گذاشتند چقدر دو رنگی و پستی، خودشون نامه نوشتند بیای، زن و بچتم با خود بیار ... .

آری محبت نشونه می خواد، نمی تونی بگی من عاشق ولیّم ، ولی قیمتش را ندی ... .

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


جهت مشاهده دیگر روضه ها و گریزهای

شب اول محرم و عزای حضرت مسلم

به ادامه مطلب مراجعه نمایید




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


با تو هر روز خراسان به خودش می بالد        نه خراسان همه ایران به خودش می بالد

نه خراسان و نه ایران به خداوند قسم                     همۀ عالم امکان به خودش می بالد

چونکه روی لب تو لحظه به لحظه جاریست               ثانیه ثانیه قرآن به خودش می بالد

منتصب بر تو شده گنبد و ایوان طلا                      این شده گنبد تابان به خودش می بالد

من قسم می خورم این واژه برازندۀ توست       با شما واژۀ سلطان به خودش می بالد

چونکه در گوشۀ ایوان تو جا خوش کرده          بر سر خوان تو مهمان به خودش می بالد

یوسفان در دو سرا محو رخ ماه توأند

  پادشاهان جهان بندۀ درگاه توأند

سجده در گوشۀ ایوان طلایی عشق است     نوکری بر سر کوی تو خدایی عشق است

هر کسی عاشق پابوسی لیلای خود است        در دم مرگ کنارم تو بیایی عشق است

ضامن آهوی صحرا شدنت جای خودش          اینکه در روز جزا ضامن مایی عشق است

تا ابد قبله نمای دل من سمت شماست         اینکه در کشور ما قبله نمایی عشق است

همۀ عرش و زمین را به گدایی بدهند!         باز می گوید از این خانه گدایی عشق است

کعبه و کرببلا هر یکشان عرش خداست      اینکه هم کعبه و هم کرببلایی عشق است

ای که در کشور ما عرش معلا داری

 آنچه خوبان همه  دارند تو یک جا داری



ای که در چهرۀ خود شمس منور داری                      در شجرنامۀ خود نام پیمبر داری

نوۀ صادقی و ذریۀ شیر خدا                       خوش به حال تو که چون فاطمه مادر داری

فرصت جنگ نشد تا که بفهمند همه                      تو به بازوی خودت قدرت حیدر داری

همه در صحن تو مشغول به کاری هستند              چقدر دور و برت خادم و نوکر داری

چه بزرگان که میان حرمت خاک شدند             تو خودت ماهی و دور و برت اختر داری

با جوادت برو در سوریه زینب تنهاست            تو حسین ابن علی هستی و اکبر داری

تیغ بردار و پناه حرم زینب شو

 ما سپاهیم و تو صاحب علم زینب شو

تو خودت بر سر دوشت علمش را داری              در دلت روضۀ آن قد خمش را داری

گرچه در کشور ما از حرم او دوری                     از همین دور هوای حرمش را داری

بارها سوریه رفتی به طواف حرمش                     حتم دارم که غبار قدمش را داری

بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود           به گمانم که تو در سینه غمش را داری

بکش آهی که پلیدان همگی دق بکنند          مطمئنم که تو در سینه دمش را داری

بنویس عمۀ من خود سپر مولا بود                      بنویس از ته دل، تو قلمش را داری

بنویس عمۀ ما مثل دری در صدف است

 هر که توهین بکند با خود مولا طرف است







عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


آن که ما را بر صراط حق هدایت می کند

چهارده قرن است بر دل ها حکومت می کند

کیست او فرزند زهرا شاه عاشورائیان

یک نگاه او به یک عالم کفایت می کند

تا حسین داریم بی تردید اهل عزتیم

شیعه با عشق حسین احساس لذت می کند

مکتب او مکتب فقه و اصول و منطق است

اوست استادی که تدریس ولایت می کند

عشق بیماری ست بیماری فوق جنون

هر که گوید یا حسین بر او سرایت می کند

خون و شیر شیعه با عشق حسین آمیخته ست

شیعه از نام حسین اخذ شرافت می کند

زور گویی واژۀ واهی ست در فرهنگ ما

دشمن ما بی جهت اعمال قدرت می کند

شیعه در خط حسین و تابع فرمان اوست

یا حسین می گوید و تجدید بیعت می کند

حزب حزب اللهیان حزب حسین بن علی ست

شیعه از فرمان مولایش اطاعت می کند

در کدامین حزب یک کودک بُوَد صاحب نظر

اصغر شش ماهه در محشر شفاعت می کند

ضابطه یا نظم و نوبت در امور دنیوی ست

حالِ ما را حضرت مولا رعایت می کند

هیچ نوبت بر عزادار مولا نیست نیست

این حسین است کارها خارج ز نوبت می کند

خوف محشر از کسی باشد که او بی صاحب است

صاحب ما در قیامت هم قیامت می کند

فاطمه در روز محشر هیئتی ها از شما

مطمئن باشید اظهار رضایت می کند

سید خوش زاد را با دین فروشان کار نیست

شاعر ما با حسین گویان رفاقت می کند


روحش برسر سفره ارباب رحمت حضرت اباعبدالله حسین مهمان باشد

فاتحه و صلواتی قرائت بفرمایید


جهت مشاهده ادامه اشعاربه ادامه مطلب مراجعه نمایید



عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت


با شیون و شین یا قدیم الاحسان             با این همه دِیْن یا قدیم الاحسان

ما آمده ایم تا ببخشی ما را                    امشب به حسین یا قدیم الاحسان

***

این دل شده هیأت اباعبدالله                              سینه زن غربت اباعبدالله

یارب مچشان حرارت آتش را                                    بر زائر تربت اباعبدالله

***

با دست تهی و کوله باری از آه                      این بار هم آمده گدایت از راه

از کار دلم گره گشایی فرما                          با دست سه سالهٔ اباعبدالله

***

من آمده ام توشه ای از آهم ده            سوز نفس و اشک سحرگاهم ده

هرچند تمام کرده ای نعمت را                      یک بار دگر به کربلا راهم ده

***

آیت الله شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی رحمه الله از علمای ربّانی و صاحب کراماتی بود که ارادت ویژه ای به خاندان رسالت و حضرت سیدالشهدا علیه السلام داشت. این عارف وارسته هر سال دهه محرم در منزل خود مجلس روضه برپا می داشت و بسیار گریه می کرد و یاد مصائب امام حسین علیه السلام برایش جگرسوز بود.

نقل کرده اند وقتی ایشان از دنیا رفت، یکی از بزرگان او را در عالم خواب دید و احوالش را جویا شد. پاسخ داد: وقتی مرا در قبر نهادند دو فرشته نکیر و منکر برای سوال و جواب آمدند. از توحید و نبوت سوال کردند، جواب دادم تا این که از امامان پرسیدند: نام امیر مومنان علیه السلام را به زبان آوردم که امام اول من است، سپس از امام حسن علیه السلام نام بردم؛ ولی وقتی که نام امام حسین علیه السلام را به عنوان امام سومم به زبان آوردم بی اختیار گریه کردم، آن دو فرشته نیز منقلب شده و گریستند.

سپس به یکدیگر گفتند: آزادش کنیم کار این آقا با امام حسین علیه السلام است. دیگر نیازی به سوال نیست. مرا آزاد نمودند و رفتند و اینک می بینی که شاد و خرسندم و در جایگاه خوبی هستم.


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت
عاشق جوادالائمه عاشق ولایت