ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی


خبر آمد که یلی می آید              فاتح بی مثلی می آید

خبر آمد قمری می آید                روبهان! شیر نری می آید

تا نگشتید در این بیشه شکار

بهترین راه؛ فرار ست فرار

تا که عطر خوش کوثر آمد               همه گفتند پیمبر آمد

همه گفتند که عیار آمد                 از نجف حیدر کرار آمد

همه گفتند که اکبر آمد                 اسد الغالب دیگر آمد

ماتِ آن ماه منور گشتند                 چند گامی به عقب برگشتند

بسم رب الشهداء...لب وا کرد               رجزش ولوله ای برپا کرد

بانگ زد: باد به غبغب دارید           بی جگرها! دو سه مَرحَب دارید!؟

آمدم فاتحِ میدان باشم                   وسطِ معرکه طوفان باشم

غیرتم در ره دین می کوشد

در رگم خون علی می جوشد

نه! حسین بن علی تنها نیست            تشنه لب هست، ولی تنها نیست

از شراب علوی لب تر کرد                کربلا را جملی دیگر کرد

کفر را حمله ی او شاکی کرد

خودمانیم چه کولاکی کرد!


جهت مشاهده ادامه اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید








 
دل مجنون همیشه با لیلاست
می رود سوی هر کجا لیلاست
قدم عاشقی که برداری
بعد از آن اختیار با لیلاست
تپش قلب تو، نمی دانم
تپش قلب من که یا لیلاست
آن که از کار من گره بگشود
با دو دست گره گشا لیلاست
بسته آن که دخیل زلفم را
به سر زلف کربلا لیلاست
کشش عشق تا که پا بر جاست
دل اسیر مزار پایین پاست
پسر پهلوان اربابم
مرتضای جوان اربابم
ای عصای پدر، علی اکبر
ای که هستی توان اربابم
قمر دوم بنی هاشم
ای مه آسمان اربابم
دامنت را نمی دهم از دست
لحظه ای هم به جان اربابم
تو کریمی و از تو شامل ماست
کرم خاندان اربابم
نشده دست رد به کس بزنی
سفره دار مدینه چون حسنی
جز خدا کس نبود در دل تو
من کجا! مدحت خصائل تو
کار من نیست کار جبریل است
تا گدایی کند ز سائل تو
کیستی که معاویه می گفت
به امیرانش از فضائل تو
تا ببیند جمال پیغمبر
چشم عباس بود مایل تو
به نبی رفته بین اهل البیت
بیشتر از همه شمائل تو
اشبه الناس به رسولی تو
نوه ی ارشد بتولی تو
در شجاعت دلاوری اکبر
در بلاغت تو حیدری اکبر
با تمام کریم های شهر
در سخاوت برابری اکبر
پدرت گفته خُلقاً و خَلقاً
تو سراپا پیمبری اکبر
سر و دست است که زمین ریزد
بزنی گر به لشکری اکبر
مشک بر دوش پیش چشم حسین
تو ابالفضل دیگری اکبر
ای ستون خیام ثارالله
ای ذبیح قیام ثارالله
از تو دارم همین غلامی را
کس ندارد چنین مقامی را
تا که میخانه را به هم ریزم
پیش رویم گذار جامی را
السلام علیک یابن حسین
می دهی پاسخ سلامی را؟...
...که فرستاده ام زند بوسه
آن قدم های بس گرامی را
لب خشک تو ظهر عاشورا
شرمگین کرد تشنه کامی را
تشنه لب بودی و دویست نفر
زیر تیغ تو رفت از آن لشکر
در حصاری که تو شدی تنها
بوسه ای زد عمود فرقت را
ریخت خون تو روی چشم عقاب
اشتباهی تو را کشید کجا!؟
وسط جمعیت تنت گم شد
دشمنان علی همه پیدا
بر تن تو ز بغض می کوبید
هر که می برد نیزه اش بالا
با تن قطعه قطعه روی زمین
تو صدا می زدی: بیا بابا
پدرت را که دید عمه ی تو
مو پریشان دوید عمه ی تو
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
 
خبر آمد که یلی می آید
فاتح بی مثلی می آید
خبر آمد قمری می آید
روبهان! شیر نری می آید
تا نگشتید در این بیشه شکار
بهترین راه؛ فرار ست فرار
تا که عطر خوش کوثر آمد
همه گفتند پیمبر آمد
همه گفتند که عیار آمد
از نجف حیدر کرار آمد
همه گفتند که اکبر آمد
اسد الغالب دیگر آمد
ماتِ آن ماه منور گشتند
چند گامی به عقب برگشتند
بسم رب الشهداء...لب وا کرد
رجزش ولوله ای برپا کرد
بانگ زد: باد به غبغب دارید
بی جگرها! دو سه مَرحَب دارید!؟
آمدم فاتحِ میدان باشم
وسطِ معرکه طوفان باشم
غیرتم در ره دین می کوشد
در رگم خون علی می جوشد
نه! حسین بن علی تنها نیست
تشنه لب هست، ولی تنها نیست
از شراب علوی لب تر کرد
کربلا را جملی دیگر کرد
کفر را حمله ی او شاکی کرد
خودمانیم چه کولاکی کرد!
تیغ در دست چه غوغا می کرد!
دشت را محشر کبری می کرد
هنر طایفه را از بَر بود
کربلا آینه ی خیبر بود
کوفیان ماتِ قلندر بودند
عَمرُوَد ها همه بی سر بودند
تیغ می زد به عدو جانانه
مثل عباس چه استادانه !
سبک جنگاوری اش مبنا داشت
به اباالفضل شباهت ها داشت
درس خود، خوب و نکو پس دادش
آفرین گفت به او استادش
ضربه ی تیغ به فتوا می زد
عوض سیلیِ زهرا می زد
شاهد رنج و غم زهرا شد
کوچه ای تنگ برایش وا شد
از چپ و راست به او ضربه زدند
بی کم و کاست به او ضربه زدند
همه جا بوی مدینه پیچید
شمر را شکل مغیره می دید
بی هوا نیزه به پهلوش زدند
دشنه و تیغ به بازوش زدند
هر که با هر چه دمِ دستش بود
زد بر آن آینه ی خون آلود
 
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
ای ملائکه محو جلوه های ذات تو
بین آسمان پهن است، سفره ی صفات تو
این همه صفات تو، ذات مشترک دارد
از وجود پیغمبر، سفره ات نمک دارد
خضر کربلای من، پیر آسمانی ها
روضه ی پر از نور آخر الزمانی ها
از کجا تو می ریزی، جلوه های طاووسی
که فرشته می افتد، پای تو به پابوسی
هر که یوسفت می دید، می برید دستش را
شوق روی تو می داد، سمت باد هستش را
هر کسی تو را دیده، خوانده قل هو اللهی
بس که مثل خورشیدی، بس که این همه ماهی
صبح فیض می گیرد، از رخ مصابیحت
صد بهشت می ریزد، از دل مفاتیحت
ای شبیه آیینه، ای که گرم تکثیری
بر حسین تأویلی، بر حسین تفسیری
عشق در تو می دیده، احتشام پیغمبر
احترام تو مثلِ، احترام پیغمبر
ای حسین دلتنگ لحن گرم و زیبایت
آیه ای تلاوت کن از زبان لیلایت
وقت رفتنت که شد، خیمه ها قیامت شد
وقت داغ پیغمبر بر دل امامت شد
هر که بود مجنون شد، لحظه ای که لیلا رفت
پشت پای تو دیدند اشک های بابا رفت
رفتی و دو سه آیه از خدا رجز خواندی
رفتی و در آن میدان ذوالفقار چرخاندی
هر که بین لشگر بود، نقشه ی فرار کشید
سایه ی خودش را از تیغ تو کنار کشید
اخم را کمی وا کن جلوه کن تبسم را
یک نفس ترحم کن ضجه های مردم را
در شلوغی لشگر ابن ملجمی آمد
مثل  مسجد کوفه ضربه ای به فرقش زد
چشم اسب پر خون شد، رفت در دل لشگر
وای ارباً اربا، مصحف علی اکبر
آه رد زانویی سمت او کشیده شد
تا رود کنار او قامتی خمیده شد
قطعه قطعه هایش را بین یک عبا پیچید
"إحملوا اخاکم" هاش بین کربلا پیچید
 
 
 
 
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
 
ای چشم عرشیان به زمین جای پای تو
آغــوش کبریــا حــرم بـاصفـای تو
وی روح سیـدالشهــدا در قفــای تو
تـا روز حشر، نسل جـوان آشنـای تو
شخصیت و شـرافت تو توشۀ حسین
قبرت دو رکن کعبۀ شش‌گوشۀ حسین
تـو سیـد شبـاب بهشـت شهـادتی
سرتـا قدم بزرگی و مجد و سیادتی
باب‌الحسین فاطمه پیش از ولادتی
عبد خـدا نـه بلکـه تمـام عبـادتی
جان حسین، جان جهانت فدا علی!
قرآن روی سینـۀ خـون خـدا علی!
فرق دوتـای تـوست کتاب شهادتت
احسان، سجیه و کرم و جود، عادتت
ظهـر شهـادت آمـده صبح ولادتت
یــادآور عبــادت بـابــا عبــادتت
جا دارد ار به رزم تو در حمله‌های تو
جبریـل، ذوالفقـار بیـارد بــرای تـو
بایـد تـو تیغ گیری و رزم‌آوری کنی
بـا ذوالفقـار، معجــزۀ حیـدری کنی
قرآن به دست گیری و پیغمبری کنی
حتی ز چشم دشمن خود دلبری کنی
خود را به رزم، حیدر دیگر کنی علی!
تکرار بدر و خندق و خیبر کنی علی!
وجه جمال حق و تمام پیمبری
شیر حسینی و اسد حی داوری
یا دشت کربلا اُحـد است و تو حیدری
نـه! نـه! تو یـک امـام حسین مکرری
روزی که من در عالم زر جان شدم علی!
بـا دیـدن رخ تـو مسلمـان شدم علی!
روزی کـه مـن هنـوز بـه عالم نبوده‌ام
تـو بـودی و قصیـده بـرایت سـروده‌ام
بـا مـدح تـو دل از همـه عالم ربوده‌ام
از لحظه‌ای که چشم بـه دنیا گشوده‌ام
دیدم پـدر گرفتـه بـه بـر از محبتت
دیدم نهاده صورت خود را به صورتت
دیدم قرار و صبر خود از دست داده‌ای
دیدم چگونه روی بـه میـدان نهاده‌ای
دیدم که سینه بهـر شهادت گشاده‌ای
دیدم که قطعه‌قطعه به میدان فتاده‌ای
دیدم که خون پاک تو می‌ریخت روی خاک
دیدم هـزار قاتل و یک جسم چاک‌چاک
پیشانی‌ات شکسته و فرقت دریده بود
پیش از پدرکنار تـو زینب رسیده بود
از خیمگه به جـانب مقتل دویده بود
دیـدم چگونـه قـامت بابا خمیده بود
می‌گفـت در کنـار تـو بابا علی! علی!
بعد از تو خاک بر سر دنیا علی! علی!
 
 
 
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
 
این خانواده یوسفان بی بدیلند
هر یک برای خویش خورشیدی جمیلند
جاری ترین رودند در رگ های دنیا
بهتر بگویم صد هزاران رود نیلند
فرقی ندارد سنّ شان کم یا زیاد است
کم سن و سالش عمر صد نوح و خلیلند
بر هر نخ موی علی های قبیله
صدها فرشته با وضو هر شب دخیلند
بی پرده گویم کمترین هاشان مسیحند
در معرفت استاد درس جبرئیلند
در این میان یک تن شبیه مصطفی بود
او هم علیِ خانه ی ارباب ما بود
امشب زمین را عرش اعلی کردی اکبر
با مقدمت یکباره غوغا کردی اکبر
لبخند تو در سینه ها قند آب کرده
با خنده لب ها را ز هم وا کردی اکبر
از بس که مثل مصطفی جذاب هستی
در هر دلی خود را عجب جا کردی اکبر
وقتی که چشم خویش را از هم گشودی
اول تو سقا را تماشا کردی اکبر
تو آمدی و پادشاه کربلا را
با مقدمت امروز بابا کردی اکبر
زیباترین نام جهان را بر تو بگذاشت
بعد از تو این دنیا دوباره یک علی داشت 
امشب همه بر پای تو سر می گذارند
در باطنت خُلق پیمبر می گذارند
امشب به یُمن مقدم پاک تو آقا
در سفره ی عشاق کوثر می گذارند
از بس که تو والا مقامی و بزرگی
بر نام تو پسوند اکبر می گذارند
بر کاسه ی اسپند خورشیدی عمه
اسپند نه! هر لحظه اختر می گذاردند
وقتی در آغوش اباالفضلی ملائک
بر پایتان از شوق شه پر می گذارند
بعد از تو آقا در صف زیبا جمالان
بیچاره یوسف را در آخر می گذارند
ای شاه زاده شاه را بی تاب کردی
خورشید را هم از خجالت آب کردی
با دیدنت خون خدا لبخند می زد
هر لحظه بوسه بر رخ فرزند می زد
وقتی که جبرائیل لب های تو را دید
با شهد لب های تو زین پس قند می زد
تا ریشه هایت را در عالم دید ارباب
این ریشه ها را با علی پیوند می زد
می خواست تا پیروز میدان باشد عباس
نام تو را در صفحه ی سربند می زد
وقتی که خاک زیر پایت را زمین دید
قید تمام عرش را سوگند، می زد
خورشید از دامان لیلا سر زد امروز
پیغمبر و حیدر به دنیا آمد امروز
آئینه ی پیغمبر اکرم تو هستی
هر کس نداند من که می دانم تو هستی
ساقی کوثر حضرت مولاست اما
از روز اول ساقی زمزم تو هستی
هم حیدر کراری و هم مصطفایی
با این وجود عشق همه عالم تو هستی
شمشیر پیغمبر علی روحش حسین است
در دست او انگشتر خاتم تو هستی
عباس در کرببلا نقش علی داشت
تو آمدی تا عشق در عالم بریزی
کرببلا را با دمت بر هم بریزی
رفتی و زینب بعد تو چشمان تر داشت
دستی به پیشانی و دستی بر کمر داشت
داغ تو سنگین بود که ارباب افتاد
زخم عمیقی از غمت روی جگر داشت
رفتی و گفتی من علی، عشق حسینم
این بردن نام علی خیلی خطر داشت
می خواست با مرگ تو مولا هم بمیرد
وابستگیت را به بابایت خبر داشت
فهمید که نامت علی بن الحسین است
سنگین ترین تیری که آورده ست برداشت
رفتی و بابای تو خیلی غصه می خورد
عمه نمی آمد یقین پیش تو می مرد
 
 
 
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
 
 
شب ولادت تو عید سیدالشهداست
دلم خوش است که میلاد اکبر لیلاست
تو آمدی که بگویی حسین تنها نیست
و تا قیام قیامت حسین پا برجاست
همین که چشم تو وا شد مدینه روشن شد
به یمن خاک کف پای تو که عرش خداست
مسیح خانهٔ اربابمان تویی آقا
چرا که در رگ تو خون حیدر و زهراست
ستاره ها همه امشب به خاک می ریزند
و مقصد همه پایین پای کرببلاست
خدا به روی تو امشب گلاب می ریزد
برای این که لبت مشک حضرت سقاست
برای مادر تو کعبه ای بنا کرده
دو چشم زمزم این گونه ها که سعی و صفاست
شب ولادت تو بوی یاس می آید
یقین بدان تو که مادر بزرگ تو این جاست
تو در حوالی بالاترین دنیایی
چرا که مهد تو آغوش زینب کبراست
تویی که راه نجات از نگات معلوم است
و تار موی تو تا روز حشر پرچم ماست
تو هم شبیه علی افتخار میکده ای
علیِّ خانه اربابمان خوش آمده ای
لب تو وا شد و تاریخ را مصفا کرد
تو را خدای تو تقدیم دست لیلا کرد
تو را برای حسین آفرید و ‌کرببلا
و بعد صحنه جنگ تو را مهیا کرد
برای این که تو عین پیامبر باشی
تو را شبیه پیمبر امیر دل ها کرد
رخ تو را ز رخ مصطفی کشید خدا
و بازوان تو را بازوان مولا کرد
اذان که گفت درِ گوش تو امیر عرب
تو را هوائی دیدار روی زهرا کرد
به روی سینۀ تو تا که بوسه زد زینب
فضای قلب تو را مثل طور سینا کرد
به بازوان تو وقتی نظر نمود حسین
دلاوری تو را هم تراز سقا کرد
همین که روی تو واشد از آسمان، خورشید
نشست روی قشنگ تو را تماشا کرد
تویی که در نفست یک جهان غزل داری
به روی باغ لبت کوهی از عسل داری  
کسی مثال تو آئینۀ پیمبر نیست
و یا شبیه تو مثل علی دلاور نیست
تو آمدی و شبیه ولادت زهرا
خدا نوشت به دل ها حسین ابتر نیست
تمام عرش اگر روی کفه ای باشند
به تار موی گدای درت برابر نیست
همیشه تیغ تو چون رعد و ‌برق می برید
چرا که تیغ تو از ذوالفقار کمتر نیست
هزار لشگر جنگی هزار فرمانده
حریف ضربۀ دست علیِ اکبر نیست
مرا به خاک درت نوکری ست اربابی
چرا که خاک درت کمتر از ابوذر نیست
ز خاک پای تو جوشید چشمۀ کوثر
مقام حضرت لیلا که مثل هاجر نیست
تو آمدی که اذان نمازها باشی
تو آمدی که گل یاس کربلا باشی
منم گدای قدیمی دست های شما
من آفریده شدم تا شوم گدای شما
تو بوتراب حسینی پیمبر لیلا
مسیر سبز بهشت است چشم های شما
ز روی مأذنه امشب اذان بگو آقا
که خلق بیمه شوند از دم صدای شما
اگر مقام تو گویم به خلق می میرند
هزار یوسف مصری نشسته پای شما
کرامت تو شبیه امام دوم بود
مدینه سیر شد از نان سفره های شما
معلمان ادب راویان مکتب عشق
گرفته اند همه یک نخ از عبای شما
بیا مرا برسان مثل حضرت فطرس
پری بده بپرم باز در هوای شما
به جان مادرت آقا صداقت است اگر
شبی مرا برسانند کربلای شما
وضو گرفته و ذکر حسین می گیرم
به سر زنان وسط گریه هام می میرم
 
 
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
 
دیشب از عشق چشم من تر بود
عاشقی حرف ما و دلبر بود
دلِ گم گشته ام مرا می برد
دلم از کودکی کبوتر بود
تا سر کوچه ی خدا رفتم
که پُر از چشمه های کوثر بود
چشم من بود و دامن ساقی
دست من بود و لطف ساغر بود
من ز هوش و دلم ز دستم رفت
کار پیمانه های آخر بود
کار دل، کار عشق دست تواند
هم خدا، هم حسین مست تواند
جلوه ای کن به رسم دلبریت
تا بریزیم سر به سروریت
درِ بازارِ بردگان وا شد
یوسف آمد برای نوکریت
کعبه افتاده است دنبالت
با خیالِ رخِ پیمبریت
تو علی هستی و علی مانده
ماتِ اعجاز تیغ حیدریت
چقدر مثل فاطمه هستی
به فدای شکوه کوثریت
آمدی عشق در به در شده است
امشب ارباب ما پدر شده است  
باز کن چشم عالم آرا را
خیره کن چشم های دنیا را
نخوری چشم ای تو چشم حسین
بس که چشمت ربوده دل ها را
نوه ی ارشد امیر عرب
می دهی عطر نام زهرا را
ای علمدار دوم این قوم
می بری رونق مسیحا را
آرزوی حرا دو رکعت توست
تا ببیند دوباره طاها را
صخره ای موج را به هم کوبید
روی دوشش گرفت دریا را
پَرِ سجاده های مادر تو
می برد دودمان لیلا را
سیب سرخی و زاده ی ارباب
یوسف خانواده ی ارباب
شاه زاده امیر میدان ها
مثل عباس مرد طوفان ها
نفس دشت ها بریده ز تو
تند باد شگفت جولان ها
کوه ها خاک پای تن تنه ات
شاه بیتِ لبِ رجز خوان ها
به علی رفته ای در اوج نبرد
می زنی خنده بر پریشان ها
زَهره ها را دریده ای یعنی
هیچ کس نیست بین میدان ها
از امیران کربلا هستی
چقدر شکل مرتضی هستی
گره ای تا زدی دو ابرو را
به هم آمیختی تو شش سو را
همگی قبر خویش را کندند
تا که دیدند تیغ و بازو را
تیغ رقصید و آسمان بشنید
ضربه ات را صدای هوهو را
طپش قلب خیمه ها آمد
تا گشودی سپاه گیسو را
آمدی تا پس از عمو گیری
پای محمل رکاب بانو را
از مِیِ عشق باده ای داریم
وه چه ارباب زاده ای داریم!
روشنی های آسمان حسین
ای نشانیِ بی نشان حسین
روی چشم تو ابروان پدر
روی دوش تو گیسوان حسین
آه! داوود حضرت ارباب
ای اذان گوی کاروان حسین
بعد آوای دلنشین تو بود
نوبت گفتن اذان حسین
قُوَت زانوان بابایی
ای مسیحاترین جوان حسین
مادرت هیچ، بین بهت حرم
رفتنت می برد توان حسین
از نگاهت عزیز زهرا سوخت
رفتی از رفتن تو لیلا سوخت
 
 
 
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
 
ساقی بیا که مشکلم آسان نمی شود
جامی بریز باده که پنهان نمی شود
طوفانیم، رسیده ام از خم سبو کشم
با این یکی دو جام که طوفان نمی شود
ما را خدا برای حسین آفریده است
این بندگی حواله ی سلطان نمی شود
ما از ازل خراب سبوییم و غیر ما
مستی حریف این مِیِ جوشان نمی شود
ما عاشقیم، عاشق ارباب زاده ایم
این عاشقی نصیب سلیمان نمی شود
ساقی بیا و این دل دلداده را ببین
جامی بریز و حضرت شه زاده را ببین 
بالا بلند! سایۀ طوبی کجا و تو!
 ای آبشار! پهنۀ دریا کجا و تو!
با یک نگاه زنده کنی کائنات را
تا سر دهند شور مسیحا کجا و تو‍!
وقتی قدم به خاک نهادی بهشت گفت:
 ای قبلۀ عیان شده! دنیا کجا و تو!
سیلاب می کند نظرت رشته کوه را
ثابت کند که معجز موسی کجا و تو!
چون تو به اوج، جاذبه پیدا نمی شود
هر یوسفی که یوسف لیلا نمی شود 
از راه آمدی که ز دل دلبری کنی
ما سر فدا کنیم و تو هم سروری کنی
نامت بلند باد! که این جا دلی نماند 
زلفت دراز باد! که غارت گری کنی
ای از همه شبیه ترین بر رسول عشق!
باید به آل فاطمه پیغمبری کنی
ای اولین علی، علی دوم حسین!
باید از این به بعد علی پروری کنی
ای جلوه ات شبیه ابالفضل بی بدیل!
باید میان معرکه ها حیدری کنی
پیغمبر دوباره ایل و تبار عشق!
ای صاحب همیشگی ذوالفقار عشق!
وقتی میان معرکه تکبیر می کِشی
یک دشت را به پنجه ی تسخیر می کشی
چشم تو کافی است برای تمام خلق
وای از دمی که قبضه ی شمشیر می کشی
زَهره که هیچ، هر رجزت سینه می درد
وقتی که نعره های نفس گیر می کشی
عقاب های آسمان همه مبهوت مرکبت
می تازی و زبانه به زنجیر می کشی
ای سبط مرتضی تو علی را به کارزار
با ضربه های خویش به تصویر می کشی
زیبا ترین تجسم خون خدا تویی
سر تا به پا تمامی کرب و بلا تویی
راه خدا به سمت تو و آسمان توست
حتی حسین چشم به راه اذان توست
همسایه ی همیشه ی معراج اهل بیت
جای پیامبران همه در آستان توست
شیواترین مکبّر محراب مرتضی 
نهج البلاغه تا به ابد خطبه خوان توست
ابرو کمان حضرت ارباب تا ابد
خورشید کوچه گرد به طاق کمان توست
باب الحوائجیِ تو مثل عموی توست
عباس مست جاذبه ی بی امان توست
بند دل حسینی و آرام زینبی
تو روضه ی نگفته ی هر شام زینبی
 
 
 
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
 
 
 
عاشق آن است که پر می گیرد 
فقط از عشق خبر می گیرد
از جگر آتش اگر می گیرد
عشق را مدّ نظر می گیرد
منطق منطقه ی ما عشق است
مذهب مطلقه ی ما عشق است
بی دل آن است که دل داده به تو
کار و بارش فقط افتاده به تو
سجده کرده خود سجاده به تو
می رسد آخر این جاده به تو
راهی جاده ی مجنون شدنیم
بس که آماده ی مجنون شدنیم
ما همه در به در لیلاییم
بیش تر دور و بر لیلاییم
سائل پشت درِ لیلاییم
زیرِ دینِ پسرِ لیلاییم
تو علی اکبر لیلا هستی
نوه ی اول زهرا هستی
کیستی محشر در گهواره؟!
فاتح خیبر در گهواره
یا که پیغمبر در گهواره
خنده ات اکبر در گهواره
همه را یاد نبی می انداخـت
یاد میلاد  نبی می انداخت
 
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
 
دل حرم می شود سحرگاهی 
که شود صحن دیده تر گاهی
قطرۀ آب در مرور زمان
می کند در حجر اثر گاهی
دل من سخت تر ز سنگ که نیست
امتحان کن بر این جگر گاهی
ای خریدار بر رضای خدا
جنس پس مانده را بخر گاهی
یعنی آن قدر بی بها هستم
نیستم لایقِ نظر گاهی
بین سجاده دیده بر راهم
نیمه شب می شود خبر گاهی
بنده ای را که دست و پا گیر است
همرهت تا خدا ببر گاهی
قتلگاهی به پا کنی با ناز
گر ازین جا کنی گذر گاهی
پسری که کریم زاده بود
می کند جلوۀ پدر گاهی
تاج اصحاب یا علی اکبر
یابن ارباب یا علی اکبر   
تو مطهر شدی ز هر چه بدی
تا بگوئی ز نسل لم یلدی
صد و ده بار هو کشم ز جگر
که تو با کعبه زاده هم عددی
همه دلگرمی ام محبت توست
یابن لیلا «علیک معتمدی»
گر تو شاگرد مجتبی هستی
دست خالی نمی رود احدی
ناز تو فاطمی تر از همه است
راه دل بردن از علی بلدی
نوۀ ارشد دو دریایی
موجی از عشق گاه جذر و مدی
جای مادر بزرگ تو خالی
زود پر زد به وادی ابدی
تو ز هر پنج تن نشان داری
تو حدیث کسای مستندی
جز برای دل ابوفاضل
پرده از روی خویش پس نزدی
تا خدا پرده از رخ تو کشید
چشم عباس مرتضی را دید
تا که بابا تو را صدا می کرد
محشری در حرم به پا می کرد
با نگاهی به قد و بالایت
یاد پیغمبر خدا می کرد
تو که هستی که پیر میخانه
با مناجات تو صفا می کرد
ای دل آرام خوش صدای حجاز
مأذنه بر تو اقتدا می کرد
آتش روی بام خانۀ تو
کوچه ها را پر از گدا می کرد
هر کسی داشت نذر پیغمبر 
به در خانه ات ادا می کرد
دور از چشم شور مردم شهر
از رخ تو نقاب وا می کرد
بوسه ای از لب تو هر دردِ
پدری پیر را دوا می کرد
گوشه ای می نشست و با زینب
نظری سوی مجتبی می کرد
بعد می گفت این پسر غوغاست
چقدر شکل مادرم زهراست
تو ز اجداد خود چه کم داری
نسبی پاک و محترم داری
وارث آدم و کلیم و مسیح
بهر احیای مرده دم داری
گشته شش گوشه این حرم یعنی 
تو جداگانه یک حرم داری
تو ز پایین پا ولایت بر
کرسی و نون و والقلم داری
ما به نام تو سینه زن شده ایم
حق شاهیِ بر عجم داری
تو که باب الحوائجی بی شک
بس که آقایی و کرم داری
یک قدم تو عقب تر از عباس
بر سر دوش خود علم داری
شانه هایت ز بس مودب بود
دومین تکیه گاه زینب بود
خیز و شمشیر مرتضی بردار
بزن ای شیر بر دل کفار
زره مصطفی بپوش علی
در رکاب عقاب پا بگذار
نعره ای زن منم علی اکبر
نوۀ حق حیدر کرار
هم چو شیری بزن به قلب سپاه
تا بریزی به هم یمین و یسار
ضجۀ کوفه را در آوردی
ای ابر مرد عرصۀ پیکار
هر طرف تاب می دهی تیغت
پشته سازی ز کشتۀ بسیار
تشنگی را بهانه فرمودی
رو نمودی به جانب دلدار
لب نهادی بر آن لبان خشک
گفتی آهسته این سخن با یار
کی محاسن سپید در بندم
دست خود از محاسنت بردار
تا که دل کنده از تو بابا شد
بال های شهادتت وا شد
ناگه از دشت یک صدا آمد
نالۀ ای پدر بیا آمد
پدر آمد ولی چه آمدنی
چه کسی گفته روی پا آمد
پیرمردی کنار نعش جوان
با سر زانو از قفا آمد
روضه ات گشته شرح موت حسین
وسط هلهله نوا آمد
آن چنان نعره زد علی ولدی
ناله اش بین که تا کجا آمد
دست خود را گرفته روی سر
زینب از سوی خیمه ها آمد
شد حسین زنده با دم زینب
پای معجر میان تا آمد
با تن ریخته به هم چه کند
نوبت یاری عبا آمد
شب جمعه است بس کن ای شاعر
چون که مادر به کربلا آمد
هر شب جمعه کربلا غوغاست
فاطمه روضه خوان کرب و بلاست
 
 
 
 
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
 
 
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
هر جا تب عشق است، دل در به دری هست
دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست
اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست
بازار مرا با قدمت گرم نکردی
یک چند غلامی که بیایی ببری هست
در غیبت شه روی به شهزاده می آرند
صد شکر که در خانه ی آقا، پسری هست
هر جا قد و بالای رشیدی ست، یقیناً
دنبال سرش نیم نگاه پدری هست
یا حضرت ارباب، دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم، خانه ات آباد
داریم همه محضر تو عرض سلامی
تو شاهی و ما نیز هر آن چه تو بنامی
تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است
ویرانه ترینم نکنم میل غلامی
ای قامت قد قامت تو عین قیامت
قربان قدت صد قد و بالای گرامی
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
هر کس که هوای پدری داشته باشد
با عشق تو باید پسری داشته باشد
انگار رسول است، نمایی که تو داری
انگار بتول است، صدایی که تو داری
بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
با این قد انگشت نمایی که تو داری
باید که برای تو کرم خانه بسازند
از بس که زیاد است گدایی که تو داری
از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است
از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری
تو آن قدر از خویشتن خویش گذشتی
که منتظر توست، خدایی که تو داری
فردای قیامت به خدا خوب ترینند
در بین شهیدان، شهدایی که تو داری
کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند
بگذار که عشاق به پای تو بمیرند
ای سیر کمالات همه تا سر کویت
ای آب حیاتم، نمی از آب وضویت
ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی
مانند حسن جود بود عادت و خویت
عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند
ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت
پایین قدم های حسین جای کمی نیست
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت
این قدر مزن آب به سرخی لب خود
حیف است که پیچیده شود این همه بویت
حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند
باید که مرا عبد غلامان تو خوانند
ای زاده ی زهرا! جگرت می رود از دست
امروز که دارد پسرت می رود از دست
ای کاش که بالای سرش زود بیایی
گر دیر بیایی ثمرت می رود از دست
بد نیست بدانی؛ اگر از خیمه می آیی
با دیدن اکبر کمرت می رود از دست
افتادنت از زین پدرت را به زمین زد
برخیز و گر نه پدرت می رود از دست
برخیز که عمه نبرد دست به معجر
بر خیز به جان من و این عمه ات، اکبر
 
 
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
 
ارباب زاده ای که خود ارباب عالم است
در چهره اش جمال پیمبر مجسم است
نور است نور محض ز جنس پیامبر
هر چه بگویم از منش و منطقش کم است
نامش علی نهاده به کوری دشمنان
ارباب ما حسین که ارباب عالم است
اعمال امشب است در مفاتیح عاشقی
مستی کنید، جام و می اش هم فراهم است
مجنون خویش کرده و لیلای ما شده
از شوق اوست دیده اگر پر ز شبنم است
حالا خبر دهید گدایان شهر را
پایان مستمندی و فرجام ماتم است
اصلاً نه جای شک و شبه اَست و سوال
پر می کنند کیسه های تهی را – مسلّم است
اَین المَفَر لشگریان می رسد به گوش 
غرش که می کند و چهره درهم است
اما چرا در شب میلاد حضرتش
حال و هوای این غزلم چون محرم است ؟
در بین روضه های غمش آتشم زدند
آن روضه ای که در لهوف و مقرم است
آن روضه ای که خواند قطعه قطعه اش
با دیدنش قامت بابای او خم است
می چید قطعه های بدن را کنار هم
می گفت علی بعد تو دنیا جهنم است
 
 
 
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
عشقت میان سینه من پا گرفته
شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی
حالا که کار عاشقی بالا گرفته
عمریست آقا جان دلم از دست رفته
پائین پای مرقدت مأوا گرفته
گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب
شش گوشه هم با نور تو معنا گرفته
از کودکی آواره روی تو هستم
دست دلم را حضرت زهرا گرفته
مانند جدت رحمتٌ للعالمینی
حیف است دست خالی ما را نبینی
*
زلف تو را موج پریشان می شناسد
چشم تو را آیات باران می شناسد
عطر تو و پیراهنت را یوسف شهر
کوچه به کوچه صبح کنعان می شناسد
اعجاز چشمان تو را آیه به آیه
آری دل تازه مسلمان می شناسد
آقا کرامات نگاه روشنت را
خورشید در هر صبحگاهان می شناسد
خشم و خروش و هیبتت را بین میدان
هوهوی رعد و برق طوفان می شناسد
خورشید از شرم نگاهت رو گرفته
در ساحل نورانیت پهلو گرفته
*
بالاتر از حد تصور ها کمالت
دل می برد از اهل این عالم خیالت
صبح ازل چشمان مبهوت ملائک
بودند شیدای تماشای جمالت
می جوشد از خاک قدمهای تو زمزم
کوثر شراب خانگیّ لا یزالت
کی می شود با بالهای این چنینی
پرواز تا اوج شکوه بی مثالت
آنجا که بال جبرئیل آتش گرفته
بام نخست پر کشیدنهای بالت
خُلقاً و خَلقاً ، منطقاً عین رسولی
دیگر چه گویم از تو و خوی و خصالت
وقتی که تکبیرت طنین انداز می شد
می گفت لیلا مادرت : شیرم حلالت
می ریزد از عطر نگاهت یاس آقا
تنها تویی هم شانه با عباس آقا
*
هر صبح بر لب نغمه تکبیر داری
تو آفتابی ، صبح عالمگیر داری
با حلقه های گیسوی پر پیچ و تابت
صد کاروان دل در تب زنجیر داری
از لهجه ات عطر خدا می بارد آقا
هر گاه بر لب نغمه تکبیر داری
از میمنه تا میسره می پاشد از هم
وقتی که در دستان خود شمشیر داری
باید برایت ذوالفقاری دست و پا کرد
حیدر شدی و هیبتی چون شیر داری
از هیبت چشم تو دشمن می گریزد
پلکی بزن تا عالمی بر هم بریزد
*
حالا که خاکم را سرشته دستهایت
بگذار تا باشم همیشه خاک پایت
بال و پری می خواهم امشب از تو آقا
تا که تمام عمر باشم در هوایت
آه ای اذان گوی سحر گاه مدینه
یاد نبی را زنده می سازد صدایت
ای کاش چشمانم تبرّک می شدند از
گرد و غبار بال خاکیّ عبایت
ای زینت کرب و بلای حضرت عشق
بگذار باشم زائر پائین پایت
عمریست از مهر تو در دل توشه دارم
شوق طواف مرقد شش گوشه دارم
 
 
 
  @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 




عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.