ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

آموزش و فعالیت های فرهنگی شخصی ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

ذاکر جوادالائمه محسن جعفری

به نام خدای علی و فاطمه

به قول شاعر که میگه:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست...

حقیر میون دریای خادمان حضرت اباعبدالله مثل قطره هم نیستم که به چشم بیام ولی دلم می خواد هر جور که می تونم ارادت خودم رو به عاشقان ارباب بی کفن و رهروان ولایت نشون بدم آرزو دارم حتی به اندازه یک سطر هم که شده مطلبی جهت استفاده ستایشگران امام حسین قرار بدم شاید بتونم از این راه کمی کسب ثواب کنم

آرزو دارم اینجا پاتوق حزب اللهی ها و عاشقان سیدعلی خامنه ای بشه

جهت سلامتی و فرج حضرت صاحب الزمان و طول عمر امام خامنه ای صلوات


طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی


برجلوه و اجلال محّمد صلوات                بر چهره و تمثال محّمد صلوات

دیدند چو رخسار علی اکبر را                    گفتند که بر آل محّمد صلوات

@@@

گل لیلا به جمالت صلوات              به جبین و خط و خالت صلوات

تو همان کتاب حسن احمدی

تو همان وجه خدای سرمدی

تو همان آینۀ محمدی                  به جمال بی مثالت صلوات

@@@

ای ولیّ حق و فرزند ولی

جدّه ات فاطمه، جدّ تو علی

چهره ات آینۀ لم یزلی                   به چنین قدر و جلالت صلوات

@@@

شب میلاد تو دل نور گرفت

ملک از شوق و شعف شور گرفت

لب خندان، دل مسرور گرفت                  به سرور و شور و حالت صلوات

@@@

ای رخت شمع ره هاشمیان

آفتاب سپه هاشمیان

گفت عباس مه هاشمیان                 به دو ابروی هلالت صلوات

@@@

ای همه عشق من و تاب و تبم

ای ثنایت سخن روز و شبم

گل لبخند وصالت به لبم                  به گلستان وصالت صلوات

@@@

ای رخت آینۀ مصطفوی

در تن پاک تو روح علوی

صفت و خلق و خصالت نبوی             به تو و خلق و خصالت صلوات

@@@

به جمال تو قمر مبهوت است

به دعای تو سحر مبهوت است

به کمال تو پدر مبهوت است               به تو و اوج کمالت صلوات

@@@


عاشق جوادالائمه عاشق ولایت

نظرات  (۶)

۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۶ تربت خاکی شلمچه

سلام و عرض ادب و تبریک ولادت .
جانم به فدای سربند یاحسینتان

چه غریبید
چه غریب
و چه تنها.....
حتی در این سایت که همه ادعای دین و مذهب دارند

دلتان نگیرد اینجا همه لطیفه دارند در تایپیک لطیفه قرار بدهند ولی کسی درد دلی ندارد با شما بکند و حتی یادی از شما ....

دلتان نگیرد تایپیک طنز باشد بازدیدها بالاست تشکرها بالاست ولی اگر یاد شما باشد بی معرفتی ها بالاست
ما شعر خوب مینویسیم...در سیاست غرقیم...اما برای ترویج فرهنگ شما حوصله نداریم
گشتم از بخش شما مظلوم تر ندیدم که کمتر از هر بخشی داخلش تایپیک و پست و .... است
سهم شما از 17 هزار پست اینجا یک صدم هم نیست
باز هم مثل خیلی روزها امروز دلم از مدعیان مذهب گرفته...

آری یاد شما حتی بین آنان که خود را سینه چاک شما می پندارند فراموش شده...
و باز مثل همیشه
شرمنده ام
من از طرف همه شرمنده ام
به دل نگیرید...
ما هم دوست داریم خوب باشیم...پس برایمان دعا کنید...جوانان ما خوبند...برایمان دعا کنید
دعا کنید ، شور جانبازی‌های شما، نگذارد زمزمه‌های ناپاک نامردان را نظاره کنیم.
دعا کنید یادم نرود که باید روزی و در پیشگاهی به این سوال پاسخ بگویم " که بعد از شهدا چه کرده ایم؟"
اما...
کاش از ما نپرسند بعد از شهدا چه کرده اید ؟ا
۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۷ تربت خاکی شلمچه
تربت خاکی شلمچه
دلم گرفته...
نمی دانم هوای کجا دارد
شاید هوای تو را کرده،هوای تو که همیشه کنارم بودی ولی من بهت توجه نداشتم
تو که از رگ گردن به من نزدیکتری
و هرقدر تونزدیکی من دورم...
دورم و تو را هم دور احساس میکنم
چرا هر قدر میخواهم نزدیک شوم نمی شود
محرم و صفر هم تمام شد و من باز دور تر شدم
دلم خیلی گرفته
هوای تورا دارد...
هوای نام تو...
هوای یادتو...
هوای مناجات های زیبای باتو...
دستم را بگیر نگذار از این دورتر شوم

دوستت دارم ای همیشه یارم...
شهدا شرمنده ایم.
۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۷ تربت خاکی شلمچه
شهدا! ما الان توی خط مقدمیم، نه خط مقدمی که شما بودین؛ خط مقدمی که دور تا دورش رو سنگرای دشمن محاصره کرده و مصیبت دو چندان این‌که بعضی از خودی‌ها هم شدن شریک دزد و رفیق قافله. شهدا! ما تسلیم شماییم. مهمات و آذوقه‌مون داره تموم می‌شه. شما بگین آتیش دشمن رو چه جوری خاموش کنیم. هر بار با یه ترفندی به خاک ما نزدیک می‌شن. درسته که همیشه تیرشون به خطا رفته،....
ولی این‌بار با دفعه‌های قبل خیلی فرق می‌کنه. این‌بار اونا از مرز نامردی گذشتن و حمله شیمیایی زدن. حمله‌ای که با وجود گذشت سال‌ها نه‌تنها موجش نخوابید، بلکه پیشرفت هم کرده و علاوه بر نسل جوون، نسل آینده رو هم در بر گرفت و خیلی‌ها هم توی این حمله شیمیایی موج تمدن اونا رو گرفت و از خود بی‌خود شدن و دیگه خودی رو از دشمن تشخیص ندادن و تا جایی پیش رفتن که شدن نفوذی‌های دشمن. اما... اما شهدا، ما هنوز موندیم؛ بچه بسیجی‌های نسل سوم که اسلحه ایمانمون تو دستامونه و چفیه‌های وفا رو سپر دلامون کردیم تا صاعقه خیانت بهش نرسه. شهدا! ما پیشونی بندای یا زهرا(س) و یا مهدی(عج) رو محکم بستیم به قلبامون که دست هیچ خیانتکاری نتونه گرهش رو باز کنه. پوتین‌های استقامت‌مون رو پوشیدیم و راهی جبهه‌های حق علیه باطل شدیم و شعارمونو «شهادت، عاقبت پیروزی» قرار دادیم تا به جایگاه حقیقی‌مون برسیم: « أَنّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ» انبیا، آیه 105.
۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۸ سید مرتضی
عرض تبریک و التماس دعا...
۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۵:۳۸ تربت خاکی شلمچه
«رضا! دوست دارم موقع شهادت، تیر درست بخورد به قلبم. همین‌جایی که این شعر را نوشته‌ام.»کنجکاو شدم، سرم را بالا گرفتم. در تاریک روشن سنگر به پیراهنش نگاه کردم، روی سینه‌اش این بیت نوشته بود…
نمی‌دانم تا به حال به غروب خورشید خیره شده‌اید یا نه؟ حس خاصی به آدم دست می‌دهد. آفتاب انگار موقع رفتن، حرف‌هایی می‌زند که اهل دل آن را به خوبی درک می‌کنند.

من در رفتار شهدا خیلی دقت می‌کردم. بعضی از کارهای‌شان به ما می‌فهماند که دیگر ماندنی نیستند. بسیاری از شهدا علاقه عجیبی به تماشای غروب خورشید داشتند. عصرها یک گوشه کز می‌کردند، به آفتاب خیره می‌شدند و در سکوتی پرمعنا فرومی‌رفتند. انگار به آفتاب دل بسته بودند که با رفتنش حس و حالشان عوض می‌شد، اما نه، شهدا و دلبستگی؟!

محمد هم از قبیله خورشید بود، با این که خیلی دوستش داشتم و همیشه با او شوخی می‌کردم اما غروب وقتی یک گوشه می‌نشست و به شفق خورشید نگاه می‌کرد، دیگر جرأت نزدیک شدن به او را نداشتم.



اگر قسم بخورم که نور صورت محمد را در نیمه‌شب، در تاریکی سنگر با چشمان خود دیدم باور خواهید کرد؟ با تمام وجود یقین داشتم که محمدم رفتنی است. به خدا باور داشتمت این نوجوان نحیف و مردنی! که فقط چهارده سال و اندی بیشتر سن نداشت و با تقلب در شناسنامه، خود را به جبهه رسانده، شیرمرد عاشق و عارفی است که تنها همین چند روز را در میهمانی دنیا می‌گذراند.

به خودش هم گفتم: اما می‌گفت «من لیاقت شهادت را ندارم»

چه قشنگ...ممنون..
روزتون مبارک...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.